سلام خدمت همه دوستان
دیروز عصر داشتم با گزارش کار و مقاله ها و پروژه متلبم ور میرفتم که آخر شب تمام شده ی اونا رو واسه استاد ارسال کنم اما حین کار کردن با لپ تاپ یهو لپ تاپم هنگ کرد و ارور صفحه آبی...
از اونجا که خاطره ی خوشی با این ارور صفحه ابی نداشتم فقط اشک تو چشام بود ک دیدم ویندوز بالا نمیاد و هرچی داشتم و از شانس کپی از اونا تو درایوای سیستم نذاشته بودم دود شد رفت...دنیا رو سرم خراب شد ....
بلند بلند زدم زیر گریه ....داداشم از خواب پرید اومد تو اتاقم،بابا هم بدو بدو اومد طبقه بالا...
تا نیم ساعت فقط گریه میکردم و مغزم کار نمیکرد....زنگ زدم به دوستم (شرمنده شم که اونم با گریه هام اذیت کردم)
وقتی فهمیدم چاره ی مشکلم چقد ساده س خوشحال شدم...هوراااااااااااااااااااااااااابعد از چند دقیقه اطلاعاتم کامل کامل برگشت...
.
.
.
اما راهکار علمی حل این مشکل:
وقتی همچین مشکلی واستون پیش اومد اصلا نگران نباشید چاره ی مشکل شما سی دی "هایرنز بوت" برای بالا آوردن سیستمتونه.اگه این سی دی رو داشتید که چه بهتر و گرنه بدون اینکه سیستمتون رو دستکاری کنید و ویندوز جدید روش نصب کنید سیستمتون رو به نزدیکترین خدماتی ببرید تا اونا با کمک این سی دی مشکل شما رو حل کنن.
وقتی سی دی رو در محل موردنظر گذاشتید و سیستم تون بالا اومد، برید درایو C قسمت Ducument and settings و پوشه کاربرو پیدا کنید و تو اون پوشه میتونید به اطلاعات دسکتاپ و داکیومنت تون دسترسی پیدا کنید.بعد اطلاعات مورد نظرتون رو تو یکی از درایوهای سیستمتون غیر از درایوی که میخواید ویندوز روش نصب کنید کپی کنید و بعد از اینکه مطمئن شدید کل اطلاعاتتون رو به درایو موردنظر انتقال دادید بعد ویندوز جدید رو نصب کنید.
در اولین فرصت طریقه کار با هایرنز بوت رو بصورت تصویری تو وبم میزارم...
در پناه حق
یاعلی
سلاااااااااام
خدارو شکر امتحانا تموم شد و فردا انتخاب واحد ترم بعدمه...
هنو پروژه هاو مقاله هامو تحویل ندادم تا جمعه بیشتروقت ندارم.انقد از اول دیماه تا الان فشار و استرس امتحانا و ارائه ها و عروسی داداشمو داشتم ک بدجور ضعیف شدم.
خیلی دوس دارم یه مطلب مفید تو وب بزارم اما هنو نتونستم.حتما در اولین فرصت یه مطلب خوب و شیرین کامپیوتری اما هوش مصنوعی واست میزارم اما ب شرط بودن نفس.
در پناه حق
خیلی خیلی التماس دعا
یا علی
پاییز را دوست دارم
چون
معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد ...
اشکی که در نگاهم می چرخد ...
آخر همه خیال می کنند که سرما خورده ام !!!
---------------------------
خیلی خسته م...درسام از یه طرف و سور و سات عروسی داداشم هم یه طرف دیگه...
همه ی فکرم مشغوله تو این همه شلوغی و کاری ک رو سرم ریخته چطور خودمو واسه امتحان سیگنال ک 2روز بعد عروسیه آماده کنم؟؟؟
دوتا از ارائه هامو دادم خداروشکر و آخریش هفته ی دیگه س و تموم میشه...
دوس دارم همیشه اینجوری سرم شلوغ باشه تا کمتر ب چیزای چرت و بی اهمیت فکر کنم و الکی خودمو عذاب بدم...
ایشالا واسه همه اینجور دردسرا پیش بیاد...بدو بدو های عروسی و جشن شادی!!!