من با تاخیر بسیار زیاد اومدم
ما تغییر مکان دادیم
بعدا میام مفصل تعریف میکنم
سلام میدونم خیلی وقته نبودم مثل همیشه واقعا وقت نمیکردم اصلااااااااا
خبرها زیاده هم خوب و هم بد
بریم تا بگم
تموم شدن سربازی + کادوها+ دنبال کار گشتن و....
سربازی احسان با معافیت از طرف پدرش تموم شدددددددددددد
وایییی خدایاااا چقدر خوشحالم بلخره روزهای سخت ماهم داره تموم میشه
سلام به همه دوستای بی معرفتم که یه سر بهم نمیزنن
من آمددددددم
بریم تا بگم
حسابی مریض شدم
کلیه هام عفونت کرده مریضم
برام دعاکنید
چند روز هرچی اومدم نوشتم ثبت نشد
و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند
آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛
از خــــودش .. از عشـــق ..
کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ، یــــخ بستــه ام!
آهــــای !!!
روی احســاســم پــا نگذاریــد ..
لیـــز می خوریــد .!.
خبرهای جدید از
مراسم عقد و.....
من با تاخیر آمدم هرچند بودم ولی حس نوشتن نداشتم
پس یه عیدتون مبارک به همه بدهکارم انشالله سال خوبی برای همه دوستانم باشه
خوب خبرهای جدید بریم تا بگم
خوشبختی من در بودن با تو است
و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است.
تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی.
عشق را با تو تجربه کردم
امید به زندگی را در تو آموختم
محبت را در قلب تو یافتم
با هر تپش قلبم میگویم دوستت دارم
زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا
بیست و شش اسفند، روز یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم.
امروز اولین سالگرد ازدواجمونه چه احساس قشنگی که یکسال از زیر یک سقف بودنمون باهم گذشت خدایا شکرت
دلم هوای نوشتن میخواد شاید دوباره شروع کنم به روزمرگی ها
بدون رمزه
یه ماجرایی پیش اومده که اولین فرصت میام و تعریف میکنم
مرضیه جان ممنون بابت نگرانیت خوبم
بچه ها برای دوستم ساناز دعا کنید پدرشوهرش فوت کرده و روحیه همسرش بد بهم ریخته
هستم ولی شدیدا مریض هستم
آنفولانضای شدید همراه با گرفتن دوتا گوشهام که شکر خدا هیچ چیز نمیشنوم
خیلی وقته ننوشتم یعنی هستم ها ولی چیزی برای نوشتن مناسب نمیبیینم آخه میگن آدم بدی ها رو ننویسه بهتره تا یدش بره
ولی خوبی هارو باید نوشت تا همیشه به یاد بمونه
منم این مدت زیاد تو شرایط روحی خوبی نیستم که بخوام چیزی بنویسم واسه همین فقط خواننده هستم
برام یکم دعا کنید شرایطم مناسب بشه واقعا روزهای سختی داره واسم میگذره
مرسی از همه
مخصوصا از عشقم احسان که نمیدونم باید چیکار کنم که انقدر دیوونش نباشم
دلم تنگه مثل ابرای تیره توی حسی مثل زندون اسیره
تو از احساس من چیزی نمیدونی که داری بی خودی منو میرنجونی
یه امشب جای من باش جای اونی که چشماش به در خشک شد ولی عشقش نیومد
یه امشب همسفر باش مثل من دربه در باش جای اونکه به دنیا پشت پا زد
باید کاری کنی آروم بگیرم باید یک لحظه دستاتو بگیرم
باید برگردی امشب باز به این خونه باید این لحظه ها یادت بمونه
یه امشب مال من باش مال زنی که دستاش بجز دست تو همراهی نداره
بزار یادت بیارم چجوری بیقرارم دل من غیر تو راهی نداره
من از تو یاد گرفتم تموم زندگیمو حالا باکی بگم این قصه وابستگیمو
رودوش کی بزارم یه دنیا خستگیمووووو
باید کاری کنی تا که باز مثل قدیما به هم خیره بشن چشمای خیس و اشکی ما
همین امشب که تنهام باید برگردی اینجااااااا
باید کاری کنی آروم بگیرم باید یک لحظه دستات و بگیرم
باید برگردی امشب باز به این خونه باید این لحظه ها یادت بمونه
یه امشب مال من باش مالی زنی که دستاش بجز دست تو همراهی نداره
بزار یادت بیارم چجوری بی قرارم دل من غیر تو راهی نداره
چقدر من عاشق این شعر هستم کاشکی احسانم وبلاگ و ببینه
کسانیکه از عشق دم میزنند
چرا بین مارا به هم میزنند؟!؟!؟
(( می گذرد))
امروز شدیم 11 ماهه
یازدهمین ماهگرد زندگیمون مبارک عزیزم
دیگه چیزی نمونده 1ساله بشیم
امیدوارم بادلی خوش باشیم
ولنتاینت مبارک عشق مریم
کسی که بخاطر وجود عشقت تو تمام وجودم حاضرم حتی بخاطر راحتیت بمیرم
هرچند هیچ وقت نمیدونم میای و اینجا و میبینی یا نه
امیدوارم حداقل اگه اومدی نشونی از خودت بزاری
نمیدونم باید با این زندگی چطوری رفتار کنم بلکه یکم به ساز ما برقصه
دلم از چی گرفته نمیدونم ولی واقعا دلم گرفته
از شانسی که خدا برای سرنوشت من در نظر گرفته و توش چیزی جز بدبختی نوشته نشده
متاسفام فقط و فقط واسه خودم که انقدر دیونش هستم که انقدر
دوستش دارم که یک لحظه نبودش یک لحظه برخورد سردش کل وجودم
و نابود میکنه و تا مرز جنون میرم و برمی گردم
واقعا داغونم
فقط برام دعا کنید
من تازگی ها هرچی می خرم باز دلم یه چیز دیگه می خواد
خوب چیکار کنم دست خودم نیست
نزدیک عید که هستش
بعد هی میبینم خیلی ها واسه خونه چیزهای جدید می خرن
خوب منم دلم میخواد دیگه
راستی تازگی ها شدیدا هوای نی نی زده به سرم
انقدر دلم میخواد شرایطشو داشتیم و یه نی نی خوشکل ناز میاوردیم
خدا جونمکمکمون کن تا سربازی احسان تموم شد زودی شرایطمون
جور بشه و کار و جا و مکانمون درست بشه و نی نی دار شیم
خوب دیگه بچه نیستیم که...
هستم ولی حسابی مشغولبه لطف خدا یه کار خوب با شرایط خوب پیدا
کردم و الان حدود 1هفته است می رم سر کاراحسان جونم هم خوبه شکر
خدا زندگیمون داره میفته تو شرایط خوبش ولی خدایی اگه این کار واسم
جور نمیشد عید و میخواستیم چیکار کنیم؟؟!!!! باید فرار میکردیم
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!
چقدر بعضی وقتها دلم برای خودم انقدر میسوزه که هیچ وقت هیچ کس به فکر
دل من نیست
افسوس......
چه فایده داره اینجا نوشتن های من وقتی حتی احسانی که من دیوانه وار عاشقش
هستم نه به اینجا سر میزنه و نه عشق من و درک میکنه که عشق فقط یکبار تو زندگی
آدم بوجودمیاد و تا آخر عمر میمونه
ولی تو خیلی راحت عشقت به یه دوست داشتن معمولی تبدیل شده
حیف....
تولدم مبارررررررررررررررک
یه نی نی که بشه همه وجود من و محرم همه حرفهام
یه نی نی که از گوشت و پوستم باشه و هدیه از عشقم
یه نی نی که بشه همه وجودم و همه تنهاییهامو باهاش پر کنم
یه هدیه از خدا
ولی متاسفانه بخاطر شرایط سربازی احسان
بخاطر شرایط کاریمون فعلا نمیشه و باید صبر کنم
خدایا زودی این شرایطمون تموم بشه