.... ارشد هوش مصنوعی  ....

.... ارشد هوش مصنوعی ....

..:::مث تمبر به هدفی که داری بچسب:::..سال ۱۳۹۵ سال برآورده شدن آرزوها.... علم،پناه و عزت و راهنماست.امام علی(ع)
.... ارشد هوش مصنوعی  ....

.... ارشد هوش مصنوعی ....

..:::مث تمبر به هدفی که داری بچسب:::..سال ۱۳۹۵ سال برآورده شدن آرزوها.... علم،پناه و عزت و راهنماست.امام علی(ع)

آزمون ارشد ۹۲: مصاحبه با رتبه ۱ معماری، ۲ هوش، ۱ نرم افزار و ۱ الگوریتم

با تشکر از مسئولین سایت مانشت

برای اون دسته از دوستانی ک عضو سایت نیستن میتونن از اینجا مصاحبه ها رو بخونن!

----------

اگه مایلید خودتون را معرفی کنید(نام و نام خانوادگی) و بگید متولد چه سالی هستید و اهل کدام شهرید؟ رتبه و رشته و گرایشتون را هم بفرمایید.
میرمهدی رهگشای هستم متولد بهمن ماه سال ۱۳۶۸ و در تهران به دنیا اومدم و در کنکور کارشناسی ارشد سال ۹۲ تونستم به لطف خدا رتبه ۱ معماری ۲ هوش ۱ نرم افزار و ۱ الگوریتم رو بدست بیارم

در چه رشته ای کارشناسی گرفتید؟ تمام شده یا در حال تحصیل هستید؟آیا کارشناسی پیوسته خوندید یا کاردانی و بعد کارشناسی؟
در رشته مهندسی نرم افزار کارشناسی رو گرفتم و الان دارم ترم ۱۰ رو میگذرونم. کارشناسی رو هم به صورت پیوسته خوندم

با اجازه تون برگردیم به دوران نوجوانی و حتی کودکی ،چی شد که اومدین کارشناسی این رشته؟ چطوری وارد دوره کارشناسی شدین؟ یعنی با علاقه و شناخت این رشته را انتخاب کردین یا انتخابتون اول دانشگاه بود بعد رشته؟
من از همون دوران نوجوانی به این رشته علاقه داشتم و در دوران دبیرستان مدال برنز المپیاد کامپیوتر رو هم آورده بودم و با اینکه با رتبه ای که من تو کنکور کارشناسی آورده بودم (۱۰ کشوری و ۷ منطقه ۱) همه بهم میگفتن برم برق اما به خاطر علاقه ای که داشتم کامپیوتر رو انتخاب کردم و به هیچ وجه از کاری که کردم هم پشیمون نیستم.

کدام دانشگاه کاردانی و کارشناسی را تحصیل کردین؟
صنعتی شریف

در کارشناسی چطور دانشجویی بودید؟ از اونا که همیشه نمره خوبه کلاسند؟یا معمولی بودید؟ یا درسها را بر اساس علاقه میخوندید نه بخاط معدل یعنی از یک درس خوشتون میومد خوب میخوندین و بیست میگرفتین و یکی را دوست نداشتید فقط پاسش میکردید .
در دوران کارشناسی درس هایی رو که جدی میگرفتم نمرم خوب میشد و درس هایی رو که جدی نمیگرفتم نمره خوبی نمیگرفتم درست مثل دبیرستان! و درس ها رو نه به خاطر معدل میخوندم و نه به خاطر علاقه. به خاطر این میخوندم که باید میخوندم!

از کی به کنکور ارشد فکر کردید؟اصلا" ادامه تحصیل از ابتدای ورود به دانشگاه ، تو برنامه تحصیلی تون بود یا نه؟
از سال سوم دانشگاه که بحث این بود که کیا رو بدون کنکور اجازه ادامه تحصیل بهشون میدن و کیا مجبور میشن کنکور بدن به کنکور ارشد فکر کردم و ادامه تحصیل هم تو برنامه تحصیلیم بود.

آیا وقتی تصمیم گرفتید ارشد شرکت کنید همین رشته میخواستید امتحان بدید یا گرایش دیگری ولی بعدا" وقتی به برنامه ریزی رسیدین نظرتون این رشته و گرایش شد؟
خوب من الان دستم بازه و هنوز هم میتونم نظرم رو عوض کنم ولی از ابتدا هم نظر مشخصی نداشتم که بخواد تو برنامه ریزی عوض بشه ولی دروس تخصصی نرم افزار رو جدی گرفته بودم و دروس هوش و معماری رو اصلا روشون کار نکرده بودم.

 میشه درصدها تون را در هر درس بگید. اگه بیش از یک رشته هم کنکور دادین هر دو را بگید.
آیا سال اولی بود که کنکور می دادید؟ اگه المپیادشرکت کردید یا سال دوم یا سوم یا ... هست که برای ارشد امتحان میدید بفرمایید.

زبان ۴۲/۲۲ (۱۷ درست، ۰ نزده و ۱۳ غلط از ۳۰ سوال)
ریاضی ۶۸/۷۵ (۱۲ درست، ۱ نزده و ۳ غلط از ۱۶ سوال)
دروس مشترک ۶۵/۲۲ (۱۷ درست، ۰ نزده و ۶ غلط از ۲۳ سوال)
تخصصی معماری سفید
تخصصی هوش مصنوعی ۲۵/۰۰
تخصصی نرم افزار ۵۰/۰۰
معدل موثر ۱۸/۶۴
سال دومی بود که کنکور میدادم و پارسال که به صورت آزمایشی شرکت کرده بودم رتبه های ۱۰۷، ۳۶، ۳۹ و ۳۵ رو به ترتیب در گرایش های معماری، هوش، نرم افزار و الگوریتم بدست آورده بودم. المپیاد هم شرکت نکرده بودم.

بنظرتون چقدر درس خوندن تو دانشگاهی که شما درس خوندین برای پایان ترم و برای کنکور با هم تفاوت داره یا شبیه هست به بیان دیگه بنظرتون تو دانشگاه شما بچه های موفق در تحصیل کارشناسی شانس بیشتری واسه ازمون ارشد دارن یا نه اصلا" این دو نوع درس خوندن متفاوت را می طلبه؟
به نظر من وقتی که برای ترم تحصیلی در نظر گرفته شده انقدر کم هست که اساتید نمیتونن همه مباحث درس رو پوشش بدن و خود بخود مقداری از مطالب درس رو خود دانشجو برای کنکور باید بخونه و این فکر میکنم مربوط به تمام دانشگاه ها باشه. درمورد تفاوت در درس خوندن برای پایان ترم و درس خوندن برای کنکور هم فکر میکنم هر کس که تو اولی موفق باشه مطمئنا تو دومی هم موفقه ولی خوب حتما تفاوت هایی با هم دارن مثل اینکه اینجا بحث تست مطرحه و بحث سرعت عمل و اینکه به همه دروس در یک روز باید تسلط داشت و ...

از کی دقیقا" برای کنکور ارشد برنامه مطالعاتی گذاشتید ، از کی شروع کردید،آیا سر همون وقتی که در برنامه پیش بینی کرده بودین شروع کردین؟ برنامه تون چند ماهه بود؟ آیا وقفه ای هم پیش اومدمثلا" اتفاقی چیزی که مجبور شید برنامه را عوض کنید؟
از شروع ترم تقریبا شروع کردم و به دلیل اینکه فقط درس نمیخوندم خیلی ساعت درس خوندنم کم بود و کم کم تا رسیدن به کنکور بیشتر شد. و خوب همیشه اینطور نیست که آدم دقیقا طبق برنامه جلو بره و مشکلات و وقفه هایی هم پیش میاد که آدم مجبور به تغییر برنامه میشه.

برنامه تون ثابت بود یا هر از گاهی تا نزدیکای کنکور اصلاحش کردین ؟ ااگه اصلاح کردین اصلاحات جزئی بود یا کلی؟
همونطور که گفتم برنامه خیلی دست خوش تغییر میشه هم تغییرات کلی و هم تغییرات جزیی

بعضی درسها تو آزمون ارشد تاثیر و نمره بیشتری دارن و توجه بیشتری بهشون میشه . شما هم همینکار را کردین؟منظورم توجه به بودجه بندی درسها برای آزمون ارشد هست.
به نظرم این کاریه که همه میکنن!

آیا هنگام برنام ریزی تو ذهنتون بود که مثلا" تو یه درس خاص ضعیفید و تو یه درس قوی و به درسهای مختلف بر این اساس وزن بیشتر یا کمتر بدین؟میشه در مورد درسهای مختلف بگید؟
این هم به نظرم جز کارهاییه که همه میکنن!

خب شما زمان مشخصی داشتید و پایان زمان مطالعه روز قبل از کنکور هست . پس طبیعی است که منابع مطالعاتی هم نمیتونن اضافه بشن. آیا شما هنگام برنامه ریزی میدونستید برای هر درس کدام منابع یا جزوات را باید(یا میخواهید ) بخونید یا نه؟ یعنی مظورم اینه که برنامه ریزی زمانی کردید یا برنامه ریزی براساس منابع . مثالی بزنم . مثلا" شما روی سیستم عامل هفته ای پانزده ساعت وقت گذاشته بودید و با یک منبع مثلا" کتاب پارسه شروع کردین و بخودتون گفته بودید اگر فرصت شد مثلا" کتاب پوران را هم میخونم اگر نرسیدم هم هیچ. یا اینکه برنامه ریزیتون بر اساس خوندن منابع بود یعنی مثلا" گفته بودین من باید سه تا کتاب مشخص را برای سیستم عامل حتما" بخونم و بر این اساس برنامه ریزی کردین؟
به نظر من تنها معیاری که آدم میتونه برای درس خوندن داشته باشه فهم دروسه و اینکه چند ساعت درس خونده اصلا معیار خوبی برای کافی بودن یا نبودن نیست.

میشه منابع مطالعاتی که واسه هر درس خوندید را بگید.ایا از ویس و فیلم هم استفاده کردین.
به نظرم تفاوتی بین مراجع موجود در بازار نیست و همه تقریبا خوبن و ویس و فیلم هم کاملا بستگی به شخصیت خود فرد داره. بعضیا با کتاب راحتن بعضیا با جزوه، بعضیا حتما باید برن سر کلاس و بعضیا هم حتما باید کلاس خصوصی بگیرن تا درس رو متوجه بشن!

بنظرتون تو رشته و گرایش شما کدام درسها را باید از روی کتب مرجع خوند.
به نظر من در رشته و گرایش من در صورتی که به فهم عمیق روی هر درس برسیم یعنی دیگه نیازی به چیزی نداریم و این میتونه با کتب مرجع بدست بیاد و یا حتی با یک جزوه دم دستی و بایدی وجود نداره!

ایا شما در طول تحصیل کارشناسی از کتب مرجع هم استفاده میکردین یا بقول بعضی دوستان جزوه محور بودین؟
ما مجبور هستیم در طول دوران کارشناسی همون چیزی رو بخونیم که استاد درس معرفی میکنه. بعضیا جزوه خودشون رو معرفی میکنن و بعضیا هم کتاب مرجع!

 زبان یه درس تقریبا" جداست. آیا شما زبان را واسه کنکور خوندین یا پایه قبلی داشتید یا اصلا" سر کنکور هر چی شد جواب دادین یا کلا" جواب ندادین؟ سطح زبان شما ضعیفه ، متوسطه یا خوبع یا عالی؟
درس زبان همونطور که گفتین یه درس جداس و من هم از ۱۳ غلطی که در کل در زبان داشتم ۹ تاش تو لغطا بود که اصلا بلد نبودم و شانسی زدم ولی در درک مطلب به دلیل متون انگلیسی که در کار باهاشون مواجه بودم قوی هستم و تونستم ۴۲ بزنم زبان رو. و از نظر من سطح زبان متوسطه

در مورد ریاضی چی؟ بنظرتون میشه بالا زد؟ایا همه درسهای ریاضی را باید داوطلبین بخونند یا میشه یکی یا دوتاش را حذف کرد؟
خوب درصد ریاضی من نشون میده که میشه بالا زد و فکر میکنم دروس ریاضی به فهم عمیق نیاز دارن که در این صورت نیازی به حذف هیچکدومشون نیست.

اگه میشه در مورد برنامه ریزی کلی تون توضیح بدین و همچنین اگه برای روشن شدن لازمه برنامه ریزی خاص برای یک درس بخصوص که در گرایش شما بیشتر داوطلبین باهاش مشکل دارن بپردازید.
از نظر من همه دروس به یک برنامه ریزی خاص نیاز دارن و به عبارتی همه درس ها یک زبان خاص خودشون رو دارن که باید با اون زبان باهاشون حرف زد تا فهمید چی میخوان بگن. اکه اون زبان رو بلد باشیم کار سختی برای فهم اون درس نداریم. اگر بچه ها برای یک درس بیش از دو سه منبع رو میخونن و باز هم توی پاسخ دادن به سوالاتش مشکل دارن یعنی زبان اون درس رو نفهمیدن و نمیدونن باید با اون درس چطور صحبت کنن!

آیا شما تنها مطالعه میکردین یا با دوست یا دوستانی؟ در خانه یا کتابخانه.بنظرتون کدامش بهتره.
من تنها مطالعه میکردم و البته همسرم که الان ترم ۶ دانشگاهشون رو پشت سر میذاره رو در کنار خودم داشتم و مهمترین عامل موفقیتم هم ایشون بودن. از نظر من جمع هایی که به آدم کمک میکنه تا بازده درس خوندن بیشتر بشه خوبه ولی بعضی از جمع ها نتیجه عکس دارن و آدم تو اون جمع ها بیشتر به وقت تلف کردن میپردازه که این جمع ها رو اصلا توصیه نمیکنم.

حالا بر اساس جواب سوالای قبلی ، سرعت مطالعه تون را چگونه اندازه میگرفتید؟ فیدبک شما یا معیار شما که احتمالا" کند نباشید چی بود؟ آیاحجم مطالب خوانده شده نسبت به حجم مطالب باقیمانده با توجه به زمان باقیمانده یا مقایسه با سایرین در کنکورای آزمایشی یا معیارهای دیگه؟ اگه میشه توضیح بدین.
من تو همه تستایی که میزدم هم وقت میگرفتم و هم درصدم رو حساب میکردم!
اما در مورد مقایسه با سایرین باید بگم که من همیشه و همیشه تنها رقیبم رو برگه امتحانیم در نظر میگرفتم و با خودم میگفتم که اگه بتونم درس ها رو طوری بزنم که به میانگین ۰ برسم قطعا رتبه ۱ خواهم شد چرا که میانگین درصد رتبه ۱ همیشه از این کمتر بوده و همین هم شد! به همین دلیل به همه توصیه میکنم دنبال رقیب برای خودشون نباشن و تنها رقیبشون برگه امتحانیه. و این فقط برای رتبه ۱ شدن نیست و مثلا میشه گفت برای رتبه تک رقمی باید میانگین ۵۰ باشه و یا برای رتبه دو رقمی ۴۰ و البته اینها حدودی هستن!

اگه از برنامه تون عقب می افتادید چگونه جبران میکردین؟آ با با تعداد ساعات بیشتر یا حذف بعضی منابع در یک درس (کم کردن منابع در یک درس)و یا در نهایت یه درس خاص را کنار گذاشتید بنفع بقیه؟
خوب درستش اینه که با تعداد ساعات بیشتز جبران کنه ولی این فرصت برای من فراهم نبود و وقت من محدود بود و به ناچار از دومین روشی که گفتین استفاده میکردم.

اگه در رشته ای که امتحان دادین گرایشهای مختلفی هست ،در برنامه ریزی تون از ابتدا روی گرایش خاصی تمرکزکردین یا در ادامه و کم کم به یک گرایش متمرکز شدین.مثلا" تخصصی ها را در ماههای آخر خوندین؟ یعنی مثلا" از نیمه برنامه مطالعاتی تمرکز کردین روی گرایش معماری یا نرم افزار؟
همونطور که گفتم هنوز هم نمیدونم که به کدوم گرایش میخوام برم!

آیا سرعت شما در حین مدت برنامه ریزی کند و یا تند هم شد؟ چه زمانهایی کند شدید و چه چیزایی انگیزه مجدد برای سرعت گرفتن بهتون میداد.پیش اومد که خسته بشید یا احساس یاس و نومیدی داشته باشید.
در مورد سرعت خوب این یه امر طبیعیه ولی درمورد نا امیدی باید بگم که از نظر من نا امیدی معنا نداره و وقتی من تصمیم کاری رو گرفتم یعنی برای رسیدن به نتیجش تلاش میکنم و اگه انسان به نا امیدی برسه یعنی در گرفتن تصمیمش مشکل داره و احتمالا هنوز نمیدونه چکار داره میکنه!

از کلاس کنکور هم استفاده کردین؟ کدام درسها؟ بنظرتون رفتن به کلاس کنکور لازم بود یابعدا" باین نتیجه نرسیدین که اگه خودتون وقت رفتن و برگشتن و نشستن سر کلاس را صرف مطالعه میکردین بهتر بود؟
خوب کلاس کنکور رو اصلا نفی نمیکنم ولی به دلیل اینکه من از نظر خودم تسلط کافی رو داشتم و حتی بعضی از درسها رو تدریس هم میکردم نیازی به کلاس کنکور پیدا نکردم.

آیا کنکور آزمایشی هم شرکت کردین؟ کدام موسسه؟همه را شرکت کردین یا بعضی هاش را؟ بنظرتون چقدر در تصحیح مسیر مطالعاتی یا پایبند کردنتون به روندزمانی مطالعه تاثیر داشت؟چقدر در موفقیت تون موثر بود؟
کنکور آزمایشی رو هم نفی نمیکنم و هم کلاس و هم آزمون میتونه خیلی به آدم کمک کنه ولی باز هم باید بگم من به صورت منظم نتونستم در آزمون یکی از موسسات شرکت کنم!

تو برنامه شما جمع بندی هم بود و اگه بوداز کی وارد این دوران شدید ؟ منظورم اینه که از زمان مشخصی یا بعد از خوندن منابع معینی. یعنی مثلا" تو برنامه تون گفته بودین از اول بهمن هر چی خوندم دیگه کافیه و بعد از این تاریخ میرم سراغ جمع بندی. یا اینکه مثلا" طبق برنامه شما وقتی کتاب سیستم عامل استالینگز و پارسه را خوندید و مسلط شدین رفتید سراغ جمعبندی.یعنی جمعبندی برای همه درسها یک موقع شروع شد یا خیر. میشه توضیح بدین.
مسلما جمع بندی آخرین مرحله برنامه هر کسی باید باشه و هرچه زودتر آدم بتونه به اون مرحله برسه بهتره. و من هم خیلی دیرتر از برنامم و حدود چند روز مونده به کنکور به این مرحله رسیدم. و جمع بندی برای همه درسها هم باهم و با زدن تست سالهای پیش شروع شد.

برگردیم به روز قبل از کنکور. بنظر شما به چقدر آمادگی مورد انتظار رسیده بودید. مثلا" یه ورزشکار قبل از یه مسابقه مهم خودش میگه من هشتاد درصد آمادگی را در خودم حس میکنم. شما چند درصد این آمادگی را حس میکردید؟ معیارتون چی بود برای این درصدآمادگی:کنکورای آزمایشی ، سوالات کنکور سال قبل یا تسلط به منابع؟
من فکر میکنم به حدود ۶۰ درصد آمادگی رسیده بودم به دلیل اینکه به برنامه ای که ریخته بودم کامل نتونسته بودم عمل کنم ولی برای ۱ رفتم سر جلسه و معیارم هم تست های سال های قبل و تسلط به منابع بود.

آیا روز قبل کنکور این حس را داشتید که در یه درس مثلا" میتونید صد درصد جواب بدین و در یه درس باید به سی درصد قانع باشید یا اصلا" همچین فکرایی نکردین؟
خوب برای همه این اتفاق میفته و من هم همینطور بودم.

سر جلسه کنکور چی؟ شد نومید بشید و یه لحظه حس کنید نمیشه و به هم بریزید ؟
تنها چیزی که از جلسه کنکور یادم میمونه اینه که همیشه حواسم به وقت بود و باز هم میگم ناامیدی معنایی نداره.

آیا ترتیب و زمانبندی جوابگویی به درسها را قبل کنکور تمرین کرده بودید؟ مثلا" درس خاصی را اول جواب بدین و بعد درس دیگری را . منظورم ترتیبی غیر از ترتیب موجود در دفترچه است.اگه اینطوری بوده میشه توضیح بدین.
نه. ترتیب خاصی در نظرم نبود و به ترتیب دفترچه پاسخ دادم.


وقتی یه سوال را در کنکور میخوندین انتظار داشتید قبلا" مشابهش را دیده باشید یا نه به جنگ سوال میرفتید؟
وقتی سوال رو میخوندم به هیچ وجه انتظار نداشتم قبلا دیده باشمش ولی به شدت انتظار داشتم که با چیزایی که من بلدم قابل حل باشه و اکثرا هم بودن.

وقت هم کم آوردین یا هر چی بلد بودین را نوشتید و اگه وقت زیاد هم میشد برای شما چندان موثر نبود؟
در دفترچه اول وقت کم آوردم و اگه بیشتر بود بهتر میشود ولی در دروس تخصصی نه.

آیا جوابهاتون رااز جلسه بیرون آوردین که بعد کنکور مقایسه کنید؟ اگه اینکار را کردین چقدر درصدهاتون که با کلید اولیه سازمان سنجش محاسبه کردین باآنچه در کارنامه تون اومد تفاوت و یا مشابهت داشت؟آیا تخمین شما از رتبه تون با آنچه بعد از اعلام نتایج دیدین نزدیک بود.
بله درصدام رو بیرون آوردم و با کلید هم مقایسه کردم و در سایت شما هم اعلام کردم و در دروس زبان و ریاضی و مشترک تقریبا همون شد که فکر میکردم ولی در دروس تخصصی کمی درصدام پایین تر اومده که دلیلش رو نمیدونم.تخمین رتبه هم تقریبا میخوند. من فکر میکردم نرم افزار و الگوریتم رو ۱ میشم هوش رو ۳ و معماری رو ۵!

بنظرتون هر کدام از موارد زیر چند درصد در موفقیت شما نقش داشت؟
پایه تحصیلی ، دانشگاه کارشناسی، برنامه ریز برای کنکور، کلاس کنکور، کنکور آزمایشی،شرایط سر کنکور، شرایط مطالعه و زندگی (مثل شرایط خانه و...)،سایر عوامل

همه عواملی که نام بردین تاثیر گذار هستن و هرکدومشون میتونن برای افراد مهمترین عوامل موفقیت و یا حتی مهمترین عوامل شکست باشن برای من هم شرایط زندگی و پایه تحصیلی و برنامه ریزی از مهمترینا بودن. البته نقش دیگر عوامل رو زیر سوال نمیبرم و مثلا اگه من میتونسم کلاس کنکور شرکت کنم و به درستی از اون استفاده میکردم حتما اوضاع بهتر میشد.

حالا که تا اینجا اومدین ، میخواین چیکاره بشید؟ هدفهاتون برای آینده را اگه دوست دارید بگید.
الان یک مهندس کامپیوتر و دبیر دروس کنکور (کارشناسی و کارشناسی ارشد) و مشاور کنکور( کارشناسی و کارشناسی ارشد) هستم و از وضع زندگی خودم راضیم.

چقدر توکل بخدا و عبادت در طی این مسیر و رسیدن بهدف بهتون کمک کرده است.
از نظر من ۱۰۰ درصد.


کسی یا کسانی هستند که در موفقیت شما نقش شاخصی داشته باشه و یا شما موفقیت تون را مرهون او بدونید.
همونطور که گفتم من این موفقیتم رو مدیون همسرم هستم.

ایا درسی هست که بنظرتون باید با روش دیگری میخوندید یا بیشتر میخوندید یا از منابع دیگری میخوندید ویا حذف نمیکردین و در اینصورت میشد نتیجه بهتری گرفت.
این اتفاق هم برای همه میفته ولی به نظرم الان وقت این نیست که به این مسئله بپردازم وباید به فکر آینده باشم و نه گذشته.

چگونه و بر چه اساسی انتخاب رشته میکنید ؟ کدام دانشگاه را برای ادامه تحصیل در مقطع ارشد ترجیح میدید؟ (اگر مایلید دلیل آن را هم بنویسید)
احتمال میدید در کدام دانشگاه قبول شوید؟

هنوز معلوم نیست ولی احتمالا مهندسی نرم افزار شریف.

توصیه خاصی برای داوطلبین زیادی که این مصاحبه را میخونن دارید.
باز هم میگم مهمترین مسئله فهم دروسه و برنامه ریزی.